عنوان انگلیسی مقاله: Contextualist Ethics and the Later Wittgenstein
عنوان فارسی مقاله: اخلاق زمينه گرا و ويتگن اشتاين (فیلسوف انگلیسی زاده اتریش) متأخر.
دسته: علوم سیاسی
فرمت فایل ترجمه شده: WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات فایل ترجمه شده: 12
ترجمه ی سلیس و روان مقاله آماده ی خرید می باشد.
_______________________________________
چکیده ترجمه:
همه کساني که از قوّت و وسعت فهم برخوردارند ذاتاً از موعظه گران متنفرند؛ زيرا خيلي زود دريافته اند که پيچيدگي راز آلود زندگي ما موعظه ها را بر نمي تابد و به بند کشيدن آدمي در کليشه هايي از اين دست، به منزله سرکوب تمامي تشويق ها و الهامات الهي ايست که از رشد بصيرت و شفقت در او پديد آمده اند. موعظه گر نماينده عامّه مردماني است که در احکام اخلاقي شان صرفاً با قواعد کلي هدايت مي شوند. اين افراد چنين تصور مي کنند که اين قواعد آنها را با يک شيوه مشخص و از پيش تعيين شده و بدون تحمّل رنج شکيبايي و بي آنکه قوّه تشخيص و بي طرفي شان به کار گرفته شود به سوي حق و عدالت سوق  مي دهند. آنها دغدغه ندارند که خويش را مطمئن سازند که آيا داراي بصيرتي هستند که از يک داوري باارزش و توأم با وسواس و يا از يک زندگي پرشور و عميق براي خلق حس همدردي وسيع با هر آنچه که آدمي هست برآمده باشد.
جرج اليوت، آسياب کنار فلوس 
در اينجا مي خواهم برخي همساني هاي موجود ميان انديشه ويتگنشتاين متأخر و آنچه که من بنا دارم «زمينه گرايي1» در اخلاق بنامم را شرح دهم . براي اين کار لازم است ابتدا اشاره اي به برخي از بينش هاي اساسيِ زمينه گرايي داشته باشم . در ادامه نشان خواهم داد که چگونه اين بينش ها همتاهايي در انديشه متأخر ويتگنشتاين دارند. در اين راه ما شاهد هم راستا بودن حرکت  ديالکتيکي  زمينه گرايي و حرکت ديالکتيکي فلسفه متاخر ويتگنشتاين خواهيم بود. اميدوارم بتوانم وجود فراگير عناصر ويتگنشتايني در زمينه گرايي را نشان دهم.
الف. زمينه گرايي در اخلاق 
آغازگاه زمينه گرايي[امر] جزئي است. از بسياري جهات ، همانطور که مارتا نوس باوم2 اشاره مي کند، زمينه گرايي "دفاعي ارسطوئي است از اولويت امر جزئي".(Nussbaum ,1995 :165) افزون بر اين ، زمينه گرايي در دلمشغوليِ بيشتري که به امر جزئي نسبت به امر کلي دارد ، بر اهميت رشد و پرورش "توانايي هاي ادراک" 3 فرد تاکيد مي کند. (Nussbaum , 1995 :154)در حقيقت، رشد و پرورش اين «توانايي هاي اداراک » يک تکليف اخلاقي و به کار بردن آنها يک "دستاورد اخلاقي"4 محسوب مي شود. (Nussbaum, 1995c :154) همان گونه   که جان ککس مي گويد "درک دقيق موقعيتي که آدمي در آن به عمل[ اخلاقي ] فراخوانده مي شود، يک تکليف مهم اخلاقي است".(kekes, 1984:10) در بستر تأکيد زمينه گرايي بر موارد جزئي و فردي، مايلم در آغاز، يکي از تجارب شخصي خود را به عنوان نمونه بياورم و دقيقاً نشان دهم که چگونه تصويرکردن چيزي به شيوه اي خاص مي تواند في نفسه يک «دستاورد اخلاقي » محسوب شود. هنگامي که هجده سال داشتم، مدت هفت ماه در يک صومعه جنگلي، متعلق به يک بودايي در شمال تايلند زندگي مي کردم . صومعه ما فاقد آب و برق بود و ما آب مورد نياز خود را يا از چاه تامين مي کرديم يا از سماورهاي برآمده عظيمي که آب باران را از پشت بام به داخل سالاي6 اصلي هدايت مي کردند . اين سماورها تا اندازه اي شبيه بشکه هاي آب جو بودند و به ته آنها شيرهايي نصب شده بود . يک روز ديديم که يک مار بزرگ زير يکي از اين سماورها و از بخت بد، زير همان سماوري که ما بسيار از آن استفاده مي کرديم دراز کشيده است. از ترس آن مار، ما مجبوربوديم از ساير سماورها که خيلي هم راحت نبود استفاده کنيم. اين قضيه سه روز به طول کشيد.(به دليل آنکه آنجا جزء مکان هاي مقدس محسوب مي شد نمي توانستيم مار را بکشيم يا آن را دور کنيم . ولي اگر خارج از صومعه بود مي شد آدم هر چه سريعتر خودش را از شرّ آن خلاص کند.7)